loading...

آموزش نوين آيلتس

آموزش آيلتس با جديد ترين متود آموزشي

بازدید : 43
شنبه 21 خرداد 1401 زمان : 8:40

هنر و موسیقی از وظایف اساسی انسان هستند. بشر و هنر بدون یکدیگر نمی توانند کار کنند. ما میل شدیدی برای خلق کردن داریم، هر چه که باشد و هر چند کوچک یا بزرگ. تعامل با صدا، چه برای ایجاد آن و چه لذت بردن از آن، اجتناب ناپذیر است. مردم همیشه موسیقی را در زندگی‌شان مهم می‌دانستند، چه برای لذت بردن از گوش دادن، پاسخ احساسی، اجرا یا خلق کردن. این برای موسیقی کلاسیک یا موسیقی کنسرت معاصر تفاوتی ندارد. هر دو موسیقی ارزش زیادی برای جامعه ما دارند. با این حال، مشکلی که همه ما در این زمینه می دانیم این است که این موسیقی کمتر شناخته شده است و از این رو مورد توجه قرار نمی گیرد. به عنوان یک موسیقیدان و هنرمند، مسئولیت من این است که دیگران یاد بگیرند از هنری که من به آن علاقه کامل دارم لذت ببرند.

ناگفته نماند که در جریان اصلی فرهنگ آمریکایی، موسیقی کلاسیک یا کنسرت بخش بزرگی از زندگی مردم نیست. هنوز ننگ‌هایی وجود دارد که به این امر کمک می‌کند و همچنین رویه‌های دولت در دو دهه اخیر (کاهش آموزش موسیقی در مدارس در سطح محلی، مقاومت در برابر افزایش بودجه NEA و کمتر دیده شدن هنرها در سطح ملی؛ ما امیدواریم که دولت اوباما بتواند این روندها را معکوس کند). بسیاری از مردم هنوز هم ممکن است بر این باور باشند که موسیقی کلاسیک برای افراد ثروتمند، مسن تر و تحصیلکرده است. برخی دیگر ممکن است از رفتن به رویدادهای موسیقی کلاسیک احساس ناخوشایندی داشته باشند، زیرا احساس می کنند برای ورود به سالن کنسرت یا رسیتال باید طوری رفتار کنند و لباس بپوشند. حتی بیشتر از آن، پرمدعا و نخبه گرایی که برخی از هنرمندان به نمایش می گذارند با برخی از برنامه های تلویزیونی، آگهی های بازرگانی، نمایشنامه ها، کتاب ها، توسط افراد تأثیرگذار و حتی خودشان تقویت می شود که موسیقیدانان را از جامعه اصلی دور می کند. در حالی که برخی از اینها درست است، مانند تقریباً هر کلیشه ای، کاملاً درست نیست. با تأثیری که موسیقی کنسرت بر جامعه دارد، اکثریت تصمیم می گیرند که «برای آنها» نیست، صرفاً به این دلیل که معتقدند هیچ ارتباط یا ارزشی با زندگی آنها ندارد. این امر با عدم علاقه دولت گذشته به ترویج و حمایت از هنر، خواه تأمین بودجه سازمان‌های هنری یا آموزش هنری، تشدید می‌شود. اکنون دولت فعلی ما را امیدوار کرده است و ما شاهد تعهد آن هستیم. اما مهمتر از همه جامعه آمریکایی ما باید باور کند که همه می توانند ارزش و لذت را در موسیقی کلاسیک/کنسرت بیابند.

رایج ترین روشی که فرد با موسیقی درگیر می شود از طریق گوش دادن یا شرکت در یک رویداد موسیقی است. گوش دادن در خانه با دستگاه پخش سی دی، یا در ماشین، کامپیوتر یا آی پاد می تواند تجربه ای بسیار شخصی و رضایت بخش باشد. همانطور که می دانیم، موسیقی با شنیدن آن در سالن ها، بارها، مهمانی ها یا سایر رویدادهای اجتماعی، حال و هوا و حال و هوا را ایجاد می کند. همچنین، حضور در یک کنسرت منحصر به فرد است زیرا هیجان شنیدن نوازندگان زنده را ارائه می دهد و در عین حال صدایی را که قرار است شنیده شود (اگر موسیقی آکوستیک باشد) ارائه می دهد. کجای دیگر می توان با دیگران نشست، گوش داد و در سکوت (نسبی) از موسیقی لذت برد تا به غیر از خود موسیقی، هیچ مزاحمتی وجود نداشته باشد؟

موسیقی همچنین می تواند ذهن را تحریک کند. چیزهای زیادی در موسیقی وجود دارد که می توان به آنها گوش داد و توجه را جلب کرد. می‌توان به ملودی‌ها یا تم‌ها، هارمونی، ریتم‌های رانندگی یا آرام، رنگ صداها، فعالیت یک قطعه، نحوه تولید صداها یا ارتباط همه آنها با یکدیگر توجه داشت، در حالی که احتمالاً فهمیدن اینکه آهنگساز چگونه این قطعه را تصور کرده است. گوش دادن متمرکز و دقیق تجربه ای باورنکردنی است که به فرد اجازه می دهد در دنیای صدای خارجی گم شود.

موسیقی کنسرت موسیقی است که نه تنها برای گوش و ذهن خوشایند است، بلکه برای روح نیز پرورش می دهد. از قدیم گفته اند که موسیقی به انسان واکنش عاطفی می دهد. شخصیت‌های درجات مختلفی که در موسیقی یافت می‌شوند، می‌توانند بر خلق و خوی فرد تأثیر بگذارند. موسیقی می تواند خلق و خوی افراد را بالا ببرد، او را هیجان زده کند، یا او را آرام و آرام کند. موسیقی همچنین - و این مهم است - به ما این امکان را می دهد که تقریباً یا احتمالاً تمام احساساتی را که در زندگی خود تجربه می کنیم، احساس کنیم. امکانات بی پایان هستند.

یکی از چیزهای مهم در مورد موسیقی به طور کلی، و به طور خاص موسیقی کنسرت، این است که نواختن آن دنیای جدیدی از تجربه را باز می کند که ذهن، هماهنگی فیزیکی و بیان را بیشتر تقویت می کند. دوستداران موسیقی، که مجریان آماتور نیز هستند، ممکن است انتخاب کنند که در گروه های اجتماعی (ارکستر، گروه، گروه کر)، دروس شرکت کنند، با دیگران اجرا کنند، آهنگسازی کنند، و تقریباً هر کار دیگری که یک نوازنده حرفه ای ممکن است انجام دهد، در حالی که زندگی منظم خود را حفظ می کند. همه اینها شامل هماهنگی فیزیکی شدید در اجرای یک ساز به تنهایی یا با دیگران، در حین خواندن نت موسیقی، و افزودن تغییرات ظریف یا قوی به موسیقی است که فقط یک نوازنده می تواند ایجاد کند. به طور کلی، برای یک نوازنده آماتور، موسیقی می تواند فرار از زندگی روزمره یا وسیله ای جایگزین برای بیان توانایی های خود باشد. این بخش مهمی از زندگی آنهاست و نیاز یا تمایل به خلق موسیقی را برطرف می کند.

در تمام سطوح

منبع

هنر و موسیقی از وظایف اساسی انسان هستند. بشر و هنر بدون یکدیگر نمی توانند کار کنند. ما میل شدیدی برای خلق کردن داریم، هر چه که باشد و هر چند کوچک یا بزرگ. تعامل با صدا، چه برای ایجاد آن و چه لذت بردن از آن، اجتناب ناپذیر است. مردم همیشه موسیقی را در زندگی‌شان مهم می‌دانستند، چه برای لذت بردن از گوش دادن، پاسخ احساسی، اجرا یا خلق کردن. این برای موسیقی کلاسیک یا موسیقی کنسرت معاصر تفاوتی ندارد. هر دو موسیقی ارزش زیادی برای جامعه ما دارند. با این حال، مشکلی که همه ما در این زمینه می دانیم این است که این موسیقی کمتر شناخته شده است و از این رو مورد توجه قرار نمی گیرد. به عنوان یک موسیقیدان و هنرمند، مسئولیت من این است که دیگران یاد بگیرند از هنری که من به آن علاقه کامل دارم لذت ببرند.

ناگفته نماند که در جریان اصلی فرهنگ آمریکایی، موسیقی کلاسیک یا کنسرت بخش بزرگی از زندگی مردم نیست. هنوز ننگ‌هایی وجود دارد که به این امر کمک می‌کند و همچنین رویه‌های دولت در دو دهه اخیر (کاهش آموزش موسیقی در مدارس در سطح محلی، مقاومت در برابر افزایش بودجه NEA و کمتر دیده شدن هنرها در سطح ملی؛ ما امیدواریم که دولت اوباما بتواند این روندها را معکوس کند). بسیاری از مردم هنوز هم ممکن است بر این باور باشند که موسیقی کلاسیک برای افراد ثروتمند، مسن تر و تحصیلکرده است. برخی دیگر ممکن است از رفتن به رویدادهای موسیقی کلاسیک احساس ناخوشایندی داشته باشند، زیرا احساس می کنند برای ورود به سالن کنسرت یا رسیتال باید طوری رفتار کنند و لباس بپوشند. حتی بیشتر از آن، پرمدعا و نخبه گرایی که برخی از هنرمندان به نمایش می گذارند با برخی از برنامه های تلویزیونی، آگهی های بازرگانی، نمایشنامه ها، کتاب ها، توسط افراد تأثیرگذار و حتی خودشان تقویت می شود که موسیقیدانان را از جامعه اصلی دور می کند. در حالی که برخی از اینها درست است، مانند تقریباً هر کلیشه ای، کاملاً درست نیست. با تأثیری که موسیقی کنسرت بر جامعه دارد، اکثریت تصمیم می گیرند که «برای آنها» نیست، صرفاً به این دلیل که معتقدند هیچ ارتباط یا ارزشی با زندگی آنها ندارد. این امر با عدم علاقه دولت گذشته به ترویج و حمایت از هنر، خواه تأمین بودجه سازمان‌های هنری یا آموزش هنری، تشدید می‌شود. اکنون دولت فعلی ما را امیدوار کرده است و ما شاهد تعهد آن هستیم. اما مهمتر از همه جامعه آمریکایی ما باید باور کند که همه می توانند ارزش و لذت را در موسیقی کلاسیک/کنسرت بیابند.

رایج ترین روشی که فرد با موسیقی درگیر می شود از طریق گوش دادن یا شرکت در یک رویداد موسیقی است. گوش دادن در خانه با دستگاه پخش سی دی، یا در ماشین، کامپیوتر یا آی پاد می تواند تجربه ای بسیار شخصی و رضایت بخش باشد. همانطور که می دانیم، موسیقی با شنیدن آن در سالن ها، بارها، مهمانی ها یا سایر رویدادهای اجتماعی، حال و هوا و حال و هوا را ایجاد می کند. همچنین، حضور در یک کنسرت منحصر به فرد است زیرا هیجان شنیدن نوازندگان زنده را ارائه می دهد و در عین حال صدایی را که قرار است شنیده شود (اگر موسیقی آکوستیک باشد) ارائه می دهد. کجای دیگر می توان با دیگران نشست، گوش داد و در سکوت (نسبی) از موسیقی لذت برد تا به غیر از خود موسیقی، هیچ مزاحمتی وجود نداشته باشد؟

موسیقی همچنین می تواند ذهن را تحریک کند. چیزهای زیادی در موسیقی وجود دارد که می توان به آنها گوش داد و توجه را جلب کرد. می‌توان به ملودی‌ها یا تم‌ها، هارمونی، ریتم‌های رانندگی یا آرام، رنگ صداها، فعالیت یک قطعه، نحوه تولید صداها یا ارتباط همه آنها با یکدیگر توجه داشت، در حالی که احتمالاً فهمیدن اینکه آهنگساز چگونه این قطعه را تصور کرده است. گوش دادن متمرکز و دقیق تجربه ای باورنکردنی است که به فرد اجازه می دهد در دنیای صدای خارجی گم شود.

موسیقی کنسرت موسیقی است که نه تنها برای گوش و ذهن خوشایند است، بلکه برای روح نیز پرورش می دهد. از قدیم گفته اند که موسیقی به انسان واکنش عاطفی می دهد. شخصیت‌های درجات مختلفی که در موسیقی یافت می‌شوند، می‌توانند بر خلق و خوی فرد تأثیر بگذارند. موسیقی می تواند خلق و خوی افراد را بالا ببرد، او را هیجان زده کند، یا او را آرام و آرام کند. موسیقی همچنین - و این مهم است - به ما این امکان را می دهد که تقریباً یا احتمالاً تمام احساساتی را که در زندگی خود تجربه می کنیم، احساس کنیم. امکانات بی پایان هستند.

یکی از چیزهای مهم در مورد موسیقی به طور کلی، و به طور خاص موسیقی کنسرت، این است که نواختن آن دنیای جدیدی از تجربه را باز می کند که ذهن، هماهنگی فیزیکی و بیان را بیشتر تقویت می کند. دوستداران موسیقی، که مجریان آماتور نیز هستند، ممکن است انتخاب کنند که در گروه های اجتماعی (ارکستر، گروه، گروه کر)، دروس شرکت کنند، با دیگران اجرا کنند، آهنگسازی کنند، و تقریباً هر کار دیگری که یک نوازنده حرفه ای ممکن است انجام دهد، در حالی که زندگی منظم خود را حفظ می کند. همه اینها شامل هماهنگی فیزیکی شدید در اجرای یک ساز به تنهایی یا با دیگران، در حین خواندن نت موسیقی، و افزودن تغییرات ظریف یا قوی به موسیقی است که فقط یک نوازنده می تواند ایجاد کند. به طور کلی، برای یک نوازنده آماتور، موسیقی می تواند فرار از زندگی روزمره یا وسیله ای جایگزین برای بیان توانایی های خود باشد. این بخش مهمی از زندگی آنهاست و نیاز یا تمایل به خلق موسیقی را برطرف می کند.

در تمام سطوح

منبع

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 3

درباره ما
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 68
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 38
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 38
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 162
  • بازدید ماه : 493
  • بازدید سال : 1943
  • بازدید کلی : 43938
  • <
    پیوندهای روزانه
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    کدهای اختصاصی